سلنا نفس مامان و باباسلنا نفس مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
پیوند عشق ماپیوند عشق ما، تا این لحظه: 15 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

پرنسس سلنا

عکس های 12 ماهگی سلنا(سری دوم)

اینم از خرید ما یک عدد سلنای خوشمزه فرشته کوچولوی مامان   طرز جدید نشستن سلنا اولین گوجه سبز خوردن سلنا(از وقتی گوجه سبز خوردی عاشقش شدی) عاشق آب بازی هستی عزیزم همه جا تو خیس کردی   ...
31 خرداد 1393
1624 15 23 ادامه مطلب

اولین قدم های دخترم

قدم نهادن تو در این دنیا بهترین اتفاقی بود که تصورش را میکردم اکنون که قدم های کوچکت به استواری رسیده بدان که تمام آرزوهایم را به این دو پای کوچکت گره زده ام دخترم بگو یا علی بر زانوانت دست بگذار و محکم بایست دنیا را پشت سر بگذار و بر شگفتی های هر روزه ات بیفزای دختر کوچک من قدم های بعدی را استوارتر بردار زیرا مطمین باش ما در پس قدم هایت همچون کوه ایستاده ایم تا اگر پایت لغزید با نهایت عشق تو را به آغوش بکشیم   تاریخ برداشتن اولین قدم=93/3/17       ...
19 خرداد 1393
28602 14 23 ادامه مطلب

بازی ها و سرگرمی های مورد علاقه ی سلنا کوچولو

عزیز مامان تو این پست میخوام در مورد بازی هایی که من و بابایی باهات انجام میدیم و همین طور سرگرمی های مورد علاقه ات برات بنویسم بازی بساز و بنداز که من و شما باهم انجام میدیم من با مکعب هات برج میسازم و شما خرابشون میکنی و هر بار با خراب کردنشون کلی ذوق میکنی و واسه خودت دست میزنی که این بازی باعث افزایش قدرت تصمیم گیری و نشانه گیری هدف میشه. همین طور من و شما با مکعب ها یه بازی دیگه هم انجام میدیم دونه دونه مکعب ها رو میذاریم تو سبد و بعدش شما دونه دونه مکعب ها رو از سبد برمیداری و میدی به من و با هر مکعبی که به من میدی من برات دست میزنم و بهت آفرین میگم شما هم  همین طور برای خودت دست میزنی این بازی باعث میشه تا معنی پر...
17 خرداد 1393
2316 12 17 ادامه مطلب

ششمین سالگرد ازدواج مامان و بابا

  با یک دنیا شور و اشتیاق وضوی عشق میگیرم و پیشانی بر خاک میگذارم و خداوند را شکر میکنم که ما باهم پیمان عاشقی بستیم و با تولد دخترمان  بهترین لحظات وارد کلبه ی خوشبختیمان شد،تو الفبای عاشقانه زیستن را به من آموختی پس آرزو میکنم در لحظه لحظه ی زندگی مشترکمان در کنار فرزندمان سلنا عاشقانه و صادقانه به پیوندی که بسته ایم تا ابد وفادار باشیم.       از وقتی باهمیم روزها و روزها گذشته چه تلخ و چه شیرین ،معبود را شاکرم که در تلخی ها کنارم بودی و شادی ها را به کامم شیرین تر کردی عزیز لحظه های بیقراریم سالروز با هم بودنمان مبارک ...
9 خرداد 1393
1170 10 16 ادامه مطلب

واکسن یک سالگی سلنا کوچولو و اولین مراسم عقدی که سلنا شرکت کرد

نفسم امروز با هم رفتیم مرکز بهداشت تا واکسن یک سالگیتو بزنیم اول  رفتیم اتاق کنترل قد و وزن خدا رو شکر که وزن و قدت خوب بود وزن=10kg   قد=77cm   دور سر=46cm بعدش رفتیم برای تزریق واکسن خیلی میترسیدم آخه اولین باری بود که تنها میاوردمت واسه واکسن دفعات قبل بابایی پیشمون بود ولی امروز بابایی به خاطر یه ماموریت اضطراری نتونسته بود بیاد بابا جون هم کار داشت و دایی نیما و عمو امیر هم دانشگاه بودن به همین خاطر دوتایی با هم اومده بودیم خدا رو شکر زیاد گریه نکردی اینم از واکسن یکسالگی خوشگل خانم که واکسنMMRبود   روز دوشنبه(93/3/5)خوشگل خانم برای اولین بار تو یه مراسم عقد که مراسم عقد برادر خاله زین...
7 خرداد 1393
1644 12 13 ادامه مطلب

تولدم مبارک

اگه امروز دنبال یه آدم خوشحال میگردید که قلبش پر از عشقه اون آدم منم . . . اگه امروز دنبال یه لبخند گنده میگردید که محو نمیشه اون رو لب های منه . . . اگه دنبال آرزوهای خوب خوب میگردید اون تو دل منه . . . اگه دنبال یه گرمای دلچسب میگردید اون تو دستای منه . . . خوب حواسم هست  میدونم اینکه روز تولدم این همه پر باشم از حس های خوب یه هدیه هست ،ممنونم ازت که داری این هدیه ها رو روانه میکنی به سمتم... همش پشتش مهر تو هستش میدونم تو که این همه فرشته ی مهربون رو سر راهم گذاشتی و همشون وسیله ای هستن برای انتقال عشق تو ... نه دیروز و نه امروز همیشه و همیشه عاشقتم خدای مهربونم ... تو تک تک  لحظه هام عشقتو،ب...
7 خرداد 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پرنسس سلنا می باشد